درد و دل و واقعیت ها

داستان قصر بی ستون

در افسانه های شرقی قدیم آمده است که یکی از پادشاهان بزرگ برای جاودانه کردن نام و پادشاهی خود تصمیم گرفت که قصری باشکوه بسازد که در دنیا بی نظیر باشد و تالار اصلی ان در عین شکوه و بزرگی و عظمت ستونی نداشته باشد

 

اما پس از سالها و کار وتلاش و محاسبه ، کسی از عهده ساخت سقف تالار اصلی بر نیامد و معماران مدعی زیادی بر سر این کار جان خود را از دست دادند تا اینکه ناکامی پادشاه او را به شدت افسرده و خشمگین ساخت و دست آخر معلوم شد که معمار زبر دست و افسانه ای به نام سنمار وجود دارد که این کار از عهده او بر می آید

و بالاخره او را یافتند و کار را به او سپردند  و او طرحی نو در انداخت و کاخ افسانه ای خورنق را تا زیر سقف بالا برد و اعجاب و تحسین همگان را برانگیخت اما درست وقتی که دیواره ها به زیر سقف رسید  سنمار ناپدید شد و کار اتمام قصر خورنق نیمه کار ماند

 

مدتها پی او گشتند ولی اثری از او نجستند و پادشاه خشمگین و ناکام دستور دستگیری و محاکمه و مرگ او را صادر کرد تا پس از هفت سال  دوباره سر و کله سنمار پیدا شد .

 

او که با پای خود امده بود دست بسته و در غل و زنجیر به حضور پادشاه آورده شد و شاه دستور داد او را به قتل برسانند اما سنمار درخواست کرد قبل از مرگ به حرفهای او گوش کنند و توضیح داد که علت ناکامی معماران قبلی در برافراشتن سقف تالار بی ستون این بوده است که زمین به دلیل فشار دیواره ها و عوارض طبیعی نشست می کند و اگر پس از بالا رفتن دیواره بلافاصله سقف ساخته شود به دلیل نشست زمین بعدا سقف نیز ترک خورد و فرو می ریزد و قصر جاودانه نخواهد شد

 

پس لازم بود مدت هفت سال سپری شود تا زمین و دیواره ها نهایت افت و نشست خود را داشته باشند تا هنگام ساخت سقف که موعدش همین حالا است مشکلی پیش نیاید و اگر من در همان موقع این موضوع را به شما می گفتم حمل بر ناتوانی من می کردید و من نیز به سرنوشت دیگر معماران ناکام به کام مرگ می رفتم

 

پادشاه و وزیران به هوش و ذکاوت او آفرین گفتند و ادامه کار را با پاداش بزرگتری به او سپردند و سنمار ظرف یک سال قصر خورنق را اتمام و آماده افتتاح نمود .

مراسم باشکوهی برای افتتاح قصر در نظر گرفته شد و شخصیتهای بزرگ سیاسی آن عصر و سرزمینهای همسایه نیز به جشن دعوت شدند و سنمار با شور و اشتیاق فراون تالارها و سرسراها واطاقها و راهروها و طبقات و پلکانها و ایوانها و چشم اندازهای زیبا و اسرار امیز قصر را به پادشاه و هیات همراه نشان میداد و دست آخر پادشاه را به یک اطاق کوچک مخفی برد و رازی را با در میان گذاشت و به دیواری اشاره کرد و تکه  اجری را نشان داد و گفت : کل بنای این قصر به این یک آجر متکی است که اگر آنرا از جای خود در آوری کل قصر به تدریج و آرامی ظرف مدت یک ساعت فرو میریزد و این کار برای این کردم که اگر یک روز کشورت به دست بیگانگان افتاد نتوانند این قصر افسانه ای را تملک کنند شاه خیلی خیلی خوشحال شد و از سر شگفتی سنمار به خاطر هنر و هوش و درایتش تحسین کرد و به او وعده پاداشی بزرگ داد و گفت این راز را باکسی در میان نگذار


 

تا اینکه در روز موعود قرار شد پاداش سنمار معمار را بدهد . او را با تشریفات تمام به بالاترین ایوان قصر بردند و در برابر چشم تماشا گران دستور داد به پایین پرتابش کنند تا بمیرد!!!

سنمار در آخرین لحظات حیات خود به چشمان پادشاه نگاه کرد و با زبان بی زبانی پرسید چرا ؟؟؟!!!

و پادشاه گفت برای اینکه جز من کسی راز جاودانگی و فنای قصر نداند و با این جمله او را به پایین پرتاب کرده  و راز را برای همیشه از همه مخفی نگاه داشت…!

  ما دیگران را فقط تا آن قسمت از جاده که خود پیموده‌ایم می‌توانیم هدایت کنیم… اسکات پک

  


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 9 بهمن 1398برچسب:, :: 18:15 :: توسط : نیما

 داشتم توی نت چرخ میزدم یه مطلبی خوندم خیلی برام جالب بود بعد یکی یکی هی کپی پیست کردم شدش کوپیسم!

 

 

 

 

 

 

اینقدر از این متنای عاشقونه خوندم منم عاشق شدم

 

 

 

 

 

خیلی هم عشقمو دوست دارما:)

 

 

 

 

 

فقط لامصب نمیدونم کیه:/

 

 

 


.
بابام ﻣﯿﮕﻪ ﺍﻭﻝ ﮔﻮﺵ ﮐﻦ ﺑﺒﯿﻦ ﭼﯽ ﻣﯿﮕﻢ
ﺑﻌﺪ ﯾﺎ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﻦ ﯾﺎ ﺑﺮﻭ ﻓﮑﺮﺍﺗﻮ ﮐﻦ ﺑﻌﺪ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﻦ !
پدر دمکراته ما داریم ؟ :|

.
.
..
.
من ساعت خوابم رو با آمریکا تنظیم کردم !
فقط مونده درسم رو تموم کنم، ویزا بگیرم، دانشگا قبول شم ،
پذیرش بگیرم، پول در بیارم و بلیت بخرمو برم !
همین :|
.
.
.
.
.
.
رتبه کنکور دختر عمومو واسش اس ام اس کردن ،
اومده میگه : نمیدونم کی واسم شارژ ایرانسل فرستاده :lol:
.
.
.
نظرﺗﻮﻥ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﻦ ﭼﯿﻪ ؟
۱- ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺑﻢ
۲- خیلی ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺑﻢ
۳- ﻋﺎﻟﯿﻢ
۴- ﻓﻮﻕ اﻟﻌﺎﺩﻩ ﺍﻡ
۵- ﻫﻤﻪ ﻣﻮﺍﺭﺩ
تورو خدا ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺷﯿﺪ ، ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩ ﭘﺬﯾﺮﻡ :D
.
.

گاهی کسی را دوست داریم اما او نمیفهمد
گاهی کسی ما را دوست دارد اما ما نمیفهمیم
خلاصه یه مشت نفهم دور هم جمع شدیم تشکیل اجتماع دادیم :D
.
..
.
پیـدا کـردن بستـنی از تـوی فـریـزر هـمـیشه لـذت بـخـش بـوده
حـتـی اگـه بـوی سبـزی و گـوشت چـرخ کـرده بـــده :D
.
.
.
ای کسانی که هنگام ورود پدرتان به اتاق بلافاصله صفحه فیسبوغ را بسته،
سپس ساعتها به عکس بک گراند دسکتاپ خیره می شوید ،
بدانید که موقع گرفتن پول تو جیبی هم،
پدرتان کنترل را به دست گرفته و به صفحه تلویزیون خیره خواهد شد :)
.
.
.
من مطمئنم یه روز یخچال از من انتقام میگیره
و هر نیم ساعت یه بار میاد در اتاقمو باز میکنه،
چند دقیقه بهم خیره میشه بعد دوباره درو میبنده !
.
.
.


وقت خود را چگونه صرف میکنید؟
وقتم – وقتی – وقت
وقتیم – وقتید – وقتند :D
.
.

.
آب کافی ، خاک حاصلخیز ، آب و هوای مناسب
لامصب جواب های نصف سوال های جغرافی این بود :D
.
.

.
.
من هنوزم در عجبم که قارچ خور چطوری با سرش آجرو میشکوند،
ولی وقتی به لاک پشت میخورد میمرد ؟! :|
.
.


.
.
همیشه میگن شکست مقدمه پیروزیه ،
نمیدونم پس من کی از دور مقدماتی صعود میکنم ؟ :(
.
.
.
دخترا دو دسته اند :
یا ازدواج میکنن یا کارشناسی ارشد میخونن :D
.
.
.
اگر کسی مرا خواست . . . بگویید رفته !
اگر پرسید کجا؟
بگویید رفته دم در آشغال بزاره :D
.
.
.
.
.
.
یه عده هستن همیشه منتظرن یکى مریض بشه بهش بگن تقصیر خودته !
اینارو باید بندازی توی گونی از سقف آویزون کنی با چوب بیسبال بزنیشون :|
.
.
.
ﺭﮊﯾﻢ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻓﻘﻂ ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻟﺶ ﺳﺨﺘﻪ ﭼﻮﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﻭﻣﯽ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﻣﻌﻤﻮﻻ :|
.
.

.
بعضی دخترا هستن :
ﺩﻭس ﺩﺍﺭﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﮐﻨﻦ ﻭﻟﯽ ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺻﻮﺭﺗﺸﻮﻥ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﯿﺸﻪ
.
.
صداى تلویزیون براى هیچ پدرى استاندارد خاصى نداره ،
هرچقدر هست باید یه خرده کمتر باشه :|
.
.
.
داشتم فوتبالیستا میدیدم …
لامصب سوباسا توو دلش میگه : ما باید ببریم
میزوگی از توو تماشاگرا میگه : درسته سوباسا :|
.
.
.

 
اگر غذا رو هم میشد دانلود کرد
ما فــوقِ فـــوقش یه املت رو میتونستیم دانلود کنیم، اونم بدون نون !
سرعت نتمون به کوبیده نمی رسید !
.
.
.
دوست دارم خیلى راحت و بى دردسر تو خواب بمیرم، مثل بابابزرگم
نه با جیغ و داد مثل مسافراى اتوبوسش :|
.
.
.
.
تو یه روز سرد پیجامه گرمت رو می پوشی و می پری تو تختت
بالشت رو درست می کنی، پتو رو می کشی رو خودت
خودت رو اینور و اونور می کنی، یکمم خودت رو می کشی
حسابی که گرم شدی چشاتو می بندی که بخوابی …
یه دفعه می بینی چراغ اتاق رو یادت رفته خاموش کنی :|
 

 

 

 


ارسال شده در تاریخ : جمعه 29 آذر 1392برچسب:, :: 12:58 :: توسط : نیما

من برگشتم که بگم اومدم که نرم؟!

راستی یادم رفت کنکور ارشد دارم فردا البته نوع آزادش وبازم  باید بگم ارشد دولتی حسابداری شدم 322 که خوب نیست یعنی چیزی که می خواستم نشدش میخوام کارناممو بذارم نمیدونم میشه یا نه ؟

نتيجه در رشته هاي پيام نور وغيرانتفاعي آخرين رتبه مجاز در سهميه در رشته هاي پيام نور وغيرانتفاعي رتبه داوطلب در سهميه در رشته هاي پيام نور و غير انتفاعي نتيجه در رشته هاي غير از پيام نور وغيرانتفاعي آخرين رتبه مجاز در رشته هاي غير از پيام نور وغيرانتفاعي رتبه کل داوطلب بدون سهميه رتبه کل داوطلب در سهميه نمره کل گرايش
مجاز 8635 322 مجاز 6796 323 322 6045 1

۱۶/۵۲ 7- معدل موثر : مجاز مي باشيد 6-وضعيت انتخاب رشته داوطلب:
1-نمرات اکتسابي
نمره به درصد نام درس
۳۰/۰۰ زبان عمومي وتخصصي
۱۶/۶۷ حسابداري مالي
۴۵/۶۱ حسابداري صنعتي
۵۱/۶۷ حسابرسي
۴۶/۶۷ رياضي وامار


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 17:38 :: توسط : نیما

با سلام متاسفانه به دلایلی درصدی از پسران شرایط جسمی رفتن به سربازی را ندارند.

یا تدر یجا به بیماری خاصی دچار میشوند اما معمولا هیچ کسی پروسه ی آن را شرح نمیدهد یا بسیار گنگ است.

پروسه ایکه من طی کردم به شرح زیر است:

1-ابتدا به پلیس +10 مراجعه کردم ودفتر چه را تهیه کردم.

2-سپس فرم 1و2 را پر کردمو عکس گرفتم و واکسن زدم و به دکتر عمومی ذکر شده توسط پلیس +10 مراجعه کردم .

دکتر پس از معاینه ای سوری و با چشمهایش و نه حتی با وسایل پزشکی در حال پر کردن فرم 1 بود که به اصرار من فشارم را گرفت  و من مرز مجاز را رد کرده بودم.در نتیجه در فرم ذکر کرد که من ادعا میکنم که فشار خون دارم در نتیجه مرا به کمیسیون معرفی کرد.

3-به پلیس +10 مراجعه کردمو مدارک بالا و فیش های واریزی را تحویل دادم وتمامی آن هارا در پرونده ای قرار داده وبه من پس داد و گفت 3روز دیگر به نظام وظیفه مراجعه کن .من همون لحظه پوشه ی محتوی مدارکم رو گرفتم بردم نظام وظیفه تحویل دادم وبه من گفت نامه باید بیاد خونتون تا به بیماستان مراجعه کنی تا راه داری یا خودت هفته ی بعد همون روز یعنی3 شنبه میای یاصبر میکنی اداره پست برات بیاره.

من صبر کردم  تا خودش بیاد.ولی دلم طاقت نیاورد و پنج شنبه هفته بعد خودم رفتم اداره پست مرکزی ونامه رو از نامه رسون تحویل گرفتم.

روش نوشته باز نکنید و 7روز وقت دارید تا به بیمارستان مرکز استان مراجعه کنید.

4 وقتی رفتین اونجا نامه رو که دادین دکتر عمومی ویزیتتون میکنه ومیفرسته  پیش دکتر متخصص.

اگه متخصص باشه توی بیمارستان همونروز میبینتتون.

اگه نباشه یاباید به مطبش مراجعه کنیین یا باید صبر کنیین دفعه ی بعدی نوبت بگیرین وبه بیمارستان برین

البته پزشک متخصص من که قلب وعروق بود وقتی به منشی مطبش زنگ زدمو گفتم بهم گفت چون دکتر وسایل اکو کاردیو گرافی نداره باید به بیمارستان بری

5دکتر پس از معاینه  در نامه مطالبی مینویسد که در پایان منشی از شما اثر انگشت میگیردودر نهایت6

نامه را پیش مدیر برده واو امضاء میکند

7نامه را به دفتر خانه میبرید وبه شما یک شماره پرونده میدهد

8از آن به بعد باید منتظر تماس نظام وظیفه ی شهرتان باشید که بین 7تا10روز طول میکشه و شمارو به نظام وظیفه شهرتون فرا میخونه که معمولا روز 4شنبه ساعت 12 باید برای کمیسیون به اونجا مراجعه کنید .من 11 رفته بودم اما ساعت 13:15منو صدا گردن رفتم داخل یه سرهنگی بود نگاهم کرد  وعکشسمو تطبیق دادوزیر نامه امضاء زد بعدش دکتر   نوشته های دکترمتخصصو نگاه کرد وازروی یه چیزی شبیه دفتر شرایطمو مقایسه کرد ومهر کرد دکتر دومو سومو چهارم همینطور مهر زدن وبهم گفتن برو بیرون بشین و حدود بیست دقیقه بعد از بین 50نفر 4نفرمون معاف شدیم.

 

 

یه چیزی رفتن به بیمارستان یک چیز هزینه بر هست و برای من حدود 300تومن خرج شد.چون فشار خون بود 24 ساعت تحت نظر بودمو هر 2ساعت فشامو میگرفتن که معمولا بین 16 تا18 و مینیمومم بین 9 تا11 بود

9بعدش کمیسیون بهم شماره حساب دادن 110 تومن واریز کردمو گذشت تا بعد از 40 روز از ساری رنگ زدنو خواستنم دوشنبه ساعت 12 نظام وظیفه ساری باش رفتم از بین 50 نفر 46امین نفر شدم که رفتم داخل اتاق کمیسیون بر خلاف شهرستان فقط2تا سرهنگ بودن به قیافم نگاه کردن گفت چته؟ گفتم فشار گفت چند وقته گفتم2 سال نوشت تاییدگفتن برو بیرون بعدش اونیکه اسمارو میخوندو نوبتی میرفتیم داخل گفت نظر کمیسیون تایید شد . بچه ها گفتن معافیتت تایید شد.

الان یکی از دوستامم به خاطر ناشنوایی یکی از گوشهاش منتظره تابعد عید بره کمیسیون هر وقت فهمیدم بهتون میگم چی شده.

البته شرایطی که میشه معاف شد. میتونیین تو اینترنت پیدا کنیین.بسته به مشکلیکه دارین.

ان شاءالله سالم باشید وهر گز به علت بیماری معاف نشید.  به نظر من بیماری بزرگترین عذابیه که بر انسان نازل میشه


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 24 اسفند 1387برچسب:, :: 20:6 :: توسط : نیما

http://lmedicine.blogfa.com/

عجب وبلاگی بودا؟!

سلام الاناست که بترکم ...

شام کله پاچه بود از بس خوردم نمی دونم چیکار کنم...


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 9 آبان 1391برچسب:, :: 20:12 :: توسط : نیما

 

امروز رفته بودم دانشگاه واسه کارای فارغ التحصیلی بیشتر کارارو انجام دادم اما آقای( ع) نبوت آقای م هم مرخصی بوت منم مجبور شدم بیام شمبه برم دنبال بقیه ی کارا

توی عمرم انقد امضاو مهر نگرفته بودم به قول خودم کمرم شیکست از بس طبقه ها رو بالا وپایین رفتم.


ارسال شده در تاریخ : جمعه 10 شهريور 1391برچسب:, :: 13:19 :: توسط : نیما

اگه گوشیتون افتاده تو آب و کاملا خیس شده اگه کلی فایل داشتین که خیلی براتو ن مهم بوده اگه کلی شماره و غیره بوده که تو سیمکارتتون ذخیره نکرده بودین 

مهم نیس چون اگه با سه شوار به جونش نیفتین شاید بشه براش کاری کرد

قدم های اول

1- در اولین قدم گوشی را خاموش و باتری گوشی را خارج کنید. اگر هم خشک خشک نشده است اصلا توی گوشی نیاندازید چون ممکن است اتصالی کند. احتمالا سوختن باتری زیاد است پس اگر گوشی بعد از خشک کردن کار نکرد در وهله اول فکر نکنید گوشی سوخته است!

2- سیم کارت را هم در بیاورید. خیلی سریع این کار را انجام بدهید چون سیم کارت هم خیلی حساس است و اگر در معرض آب بماند سریع می سوزد. خسارتش سنگین نیست اما از وقت و کار و زندگی می اندازد حسابی.

3- از سشوار استفاده نکنید. سشوار اولین راهی است که پیشنهاد می دهند اما سشوار باد داغی می زند که خودش هم می تواند باعث خرابی بشود. اگر سشوار شما برای گرمایش درجه بندی دارد از درجه گرمای کم می توانید استفاده کنید. هر چند توصیه می کنیم از راه هایی که در ادامه ذکر می شود استفاده کنید.

و حالا 5 ابزار بسیار مفید برای خشک کردن گوشی تلفن همراه :

یک: برنج نپخته

مادر شما دانشمند بزرگی است. او تجربیات بسیار زیادی در زندگی دارد و روزانه از تعداد زیادی از آنها استفاده می کند. برای مثال در آشپزی از خاصیت نم گیری برنج استفاده می کند تا پلویی خوش طعم برای شما تهیه کند.

این ویدیو نشان می دهد که شما می توانید با یک کاسه برنج خام و قرار دادن گوشی در میان آنها نجات پیدا کنید.

دو :سیلیکا ژل

برنج خوب است اما یک جور گرد و غبار خاص دارد که حتما متوجه آن شدید. اگر یک کیسه بزرگ برنج را خالی کنید بهتر متوجه می شوید. برای همین است که برنج را می شورند قبل از هر کاری. همین مسئله شاید موجب بشود که شما از استفاده از برنج خام واهمه داشته باشید.

سیلیکا می تواند درمان این ترس شما باشد. سیلیکا همان ماده ای که به عنوان سیلیکا ژل معمولا در بسته های دستگاه های الکترونیکی و لباسهای تازه خریده قرار می دهند. فقط یادتان باشد که سیلیکا ژل کمی سرعت پایینی در جذب رطوبت دارد برای همین باید سریعا دست به کار شوید و وقت را هدر ندهید.

سه :جاروبرقی

اگر در منزل هستید به جای گشتن دنبال سشوار به دنبال جاروبرقی بگردید! در این مقاله می خوانیم که با 20 دقیقه جارو کردن قسمتهای خیس شده می توان رطوبت قسمتهای داخلی گوشی را کاملا از بین برد و بعد از 30 دقیقه بدون هیچ مشکلی دوباره از گوشی استفاده کرد.

این روش سریعترین و موثرترین روشی است که می توانید برای خشک کردن کامل اجزای داخلی موبایل استفاده کرد.

چهار :آب خالص

اگر دیدید یک نفر گوشیش را درون آب انداخت فکر نکنید دیوانه است! این راه درمان برای افتاده در آب نمک است. مخصوصا خانم های خانه دار زیاد پیش می آید که تلفن همراهشان داخل آب نمک بیافتد.

نمک حالت خورندگی بالایی برای قطعات الکترونیکی دارد. اول از همه اگر خیلی خیس شده و دیگر یک ذره خیس شدن بیشتر برایش فرقی نمی کند آن را داخل آب تمیز بیاندازید و کمی حرکت بدهید که نمک خارج شود. بعد با روشهایی که گفته شد آن را تمیز کنید.

پنج :یخچال

اگر فکر کردید که راه های عجیب و غریب ما تمام شده است اشتباه کردید. این یکی از همه عجیب تر است چون معمولا فکر می کنیم که باید با گرما رطوبت را از بین برد.

AdvancedTelecom می گوید استفاده از یخچال یک راه عالی نجات گوشی خیس شده است. برای استفاده از این راه گوشی را داخل فریزر نگذارید. دلیلش این است که معمولا گوشیهای ما از صفحه نمایش LCD استفاده می کنند. ال سی دی مخفف Liquid crystal display است. مشخص است که اگر یک مایه را در فریزر بگذاریم یخ می زند و تغییرات حالت می دهد

گوشی را در قسمتهای میانی یخچال قرار بدهید و بعد از نیم ساعت در بیاورید. 10 دقیقه صبر کنید و دوباره این روند را طی کنید تا به جایی برسد که مطمئن شوید گوشی خشک خشک شده است.

تمامی راه هایی که در این مقاله ذکر می شود از منابع مختلف موجود در اینترنت ( و و و ) جمع آوری شده است. هیچکدام از این راه ها را خودم تست نکردم چون خودم هیچوقت گوشیم خیس نشده است. لطفا با احتیاط عمل کنید چون مسئولیتش گردن خودتان خواهد بود!

سالانه حدود 880 هزار انگلیسی به خاطر افتادن موبایل در آب اعصابشان را خرد می کنند. اگر برای شما این اتفاق افتاد خونسردی خود را حفظ کنید و با آرامش راه های بالا را تست کنید. بعد هم نتیجه را همین جا بیان کنید تا دیگران هم استفاده کنند. این جوری از این به بعد خیس شدن گوشی به معنای سوختنش نخواهد بود


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:, :: 23:45 :: توسط : نیما

این چهار سالم گذشتو :

هنوزم که هنوزه باورم نمیشه چهار سال زندگیم سخت بود اما گذشت چه کارها که دراین مدت نکردم چه ریسک ها که نکردم و...

این چهارسالم  گذشتو فکر میکنم چیزای زیادی از دست دادم با اینکه نفرت انگیز بود اما دلم برای این مدت تنگ میشه دلم برای بعضی از اساتید تنگ میشه دلم برای فتوکپی دم دانشگاه تنگ میشه دلم برای پیاده روی 40 دقیقه ای برای  رسیدن به جایی که بشه ماشین گرفت تنگ میشه دلم برای جاده محمود آباد تنگ میشه دلم برای کوچه تختی تنگ میشه دلم برای نگهبان دم در دانشگاه و حتی برای سالنی که توش فوتسال بازی کردم و علاوه بر اینکه سر تربیت بدنی یک و دو رفته بودم ترم قبل هم میرفتم بازی میکردم و به استاد یه اسم دیگه میگفتم ! یا مثلا دلم میخواد بگم دلم برای استاد سلیم تنگ شده دلم برای استاد غلام نیا تنگ شده که چش نداره استاد سلیمو ببینه !

دلم برای بچه هایی که ما سال بالایشون بودیم تنگ میشه اما اینا همه گذز عمره امیدوارم دو سال و اگه دو سال نشد سه سال دیگه از این بنویسم که دلم برای دوره ی دو ساله ی فوق لیسانس تنگ شده !

بگو  ان شاءالله


ارسال شده در تاریخ : جمعه 3 شهريور 1391برچسب:, :: 12:45 :: توسط : نیما

این روزا زیاد از ... استفاده میکنم

این روزا زیاد به

فکر میکنم

این روزا زیاد

این روزا زیاد دیر میگذزه

این روزا نمیدونم ازکجا امده ام امدنم...

این روزا زیاد ریپ میزنم

این روزا فقط واسه افطاروسحر از اتاقم بیرون میام بقیه توی ادامه مطلب



ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:, :: 18:58 :: توسط : نیما

دانشجویی به استادش گفت: استاد! اگر شما خدا را به من نشان بدهید عبادتش می کنم و تا وقتی خدا را نبینم او را عبادت نمی کنم.
استاد به انتهای کلاس رفت و به آن دانشجو گفت: آیا مرا می بینی؟
دانشجو پاسخ داد: نه استاد! وقتی پشت من به شما باشد مسلما شما را نمی بینم.
استاد کنار او رفت و نگاهی به او کرد و گفت:
تا وقتی به خدا پشت کرده باشی هرگز او را نخواهی دید!

ارسال شده در تاریخ : 24 مرداد 1391برچسب:, :: 1:2 :: توسط : نیما

سلام علیکم

خوبین ؟

من؟

توپم!

چرا؟

آخه مجاز شدم

چی ؟

اول بزار بگم مجاز شدم ولی قبول بشو نیستم

ارشدو میگم

انتظار نداشتم ولی شدیم دیگه

خیلی خستم کارای زمن کشاورزیمون شدید شروع شده باید چش زد قیمت سم و کود وبذز و خدماتی که به کشاورزای کاخ نشین ارایه میشه !

کود اوره سال 90 5000تومن سال 91 18000تومن

سم کرم ساقه خوار سال 90 18000تومن سال 91 38000

خدمات تراکتور سال 90 هکتاری 150000تومن سال 91 250000تومن

بی خیال خستم

کارگر نشا کار سال 90 25000تا50000تومن

سال 91 35000تومن تا 75000تومن

بای


ارسال شده در تاریخ : شنبه 6 خرداد 1387برچسب:, :: 21:27 :: توسط : نیما

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید عکس منو یرادرزاده ام حسین هستش کلاس پنجمیه... منم لیسانس حسابدرایمو از پیام نور مرکز آمل گرفتم.یه جایی مشغول به کارم از ماهی 300شروع شد الانم ماهی 400 بیمه نیستم.اما از هیچی که بهتره. الان دانجشجو ترم 2ارشدم شبانه ی مازندران ودیگر هیچ
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان درد و دل و واقعیت ها و آدرس دردودل.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 44
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 44
بازدید ماه : 44
بازدید کل : 24861
تعداد مطالب : 45
تعداد نظرات : 28
تعداد آنلاین : 1



Alternative content